2. März 2011

جمهوری اسلامی تنها یک راه خروجی دارد.

جمهوری اسلامی تنها یک راه خروجی دارد.

چرا جمهوری اسلامی پس از دو سال به موسوی و کروبی یورش بُـرد؟

جنبش و خیزش مردم ایران دو راه بیشتر در پیشرو ندارد.

یک راه به نابودی جمهوری اسلامی ختم میشود و راه دیگر راه نجات حکومت اسلامی و

سوپاپ اطمینان برای آن می باشد.

یک چیز اینجا اصل مسلم است و آن جنبش برخاسته مردمی که وجود دارد.

هدف ج اسلامی این است که چگونه باید این جنبش را مهار یا هدایت کرد.

آیا غرب حامی ج اسلامی است یا ضد آن؟

جمهوری اسلامی با این آشوب ها فقط یک راه خروج برایش می ماند.

آن راه خروج همانا اصلاح طلبان (موسوی خاتمی و باند رفسنجانی) هستند.

اینجاست که به اهمیت هدایت جنبش سبز پی می بریم. شورای مصلحت جمهوری اسلامی

تلاش دارد همانگونه که جنبش اصلاح طلبی را با اصلاح طلبانی چون خاتمی و یارانش

هدایت و رهبری نمود، تلاشی دیگر بنماید و با رهبران خود ساخته و یورش ساختگی

آنها را در رهبری جنبش سبز تثبیت کند.

زیرا از مهمترین خیزش ها همانا شورش روز 25 بهمن بود.

اهمیت 25 بهمن از این جهت است که هئیت حاکمه رژیم آخوندی فهمید که دیگر

نشانی از رنگ سبز و موسوی و کروبی در میان مردم نیست.

بلافاصله پس از دو سال دست بکار شد و موسوی و کروبی را زیر فشار گرفت.

در راهپیمایی پس از 25 بهمن باز شعار موسوی و کروبی بر سر زبانها افتاد.

این جریان بسیار برای رژیم حیاتی است. زیرا تنها راه خروج نظام

از سرنگونی کامل است.

فقط با یک شیوه می توان این ترفند را خنثی نمود.

درست برعکس این قضیه آنچیزی که این ترفند رژیم را خنثی می کند همانا

آگاهی مردم و هوشیاری آنهاست.

باید به بازی رژیم یا درگیری داخلی رژیم امکان بازی داد. ولی فریب انها و

اشک تمساح آنها را نخورد.

ما ایرانیان یکبار از جنبش اصلاح طلبی نیش خوردیم و با طناب پوسیده آنها

هشت سال به ته چاه افتادیم و کافی است.

مردم باید خودشان رهبر خودشان باشند و رهبر تزریقی نظام را نپذیرند.

جمهوری اسلامی در ساختن اپوزیسیون خودساخته مهارت خاصی دارد.

در میان اپوزیسیون خارج از کشور نفوذ کرده و تشکیلات براه انداخته است.

پس آنقدر نادان و ساده نیست که در داخل نتواند مردم را فریب دهد.

متاسفانه رژیم آخوندی تنها نیست. همگان دیدیم که غرب برای چاپیدن بیشتر نفت ،

چگونه در دقیقه نود با انواع نرم افزارهای شکار اینترنتی بکمک آخوندها شتافت.

از آنجا که آخوندها تنها نیستند ترفندها آنها پیچیده تر است.

زیرا جمهوری اسلامی می تواند باز مردم را با ترفندی جدید به پای

صندوق انتخابات بکشاند. جناح راست رژیم می تواند با عقب نشینی ناگهانی

میدان را برای موسوی و کروبی باز کند.

مردم هم به پیشواز آنها بروند. با اندکی آزادی نسبی مانند زمان خاتمی که

فقط اندکی روسری ها به عقب رفته بود ولی در خفا قتلهای زنجیره ایی

اتفاق می افتاد، باز چند زمانی بیشتر برای جمهوری اسلامی عمر خریداری

کنند.

مردم هر سرزمینی باید دقیقا بدانند چه می خواهند. اگر مردم یک سرزمین

فقط توان خیزش را بر ضد یک دولت را داشته باشند ولی ندانند که

چه می خواهند باز در دایره بدبختی خود خواهند چرخید.

مردم کم آگاه را می توان هدایت نمود.

اکنون مردم مصر همین مشکل را دارند درست مانند سال 57 ایران

گفتند مرگ بر مبارک و مبارک باید برود.

از آنجا که جامعه مصر اکنون آن آگاهی لازم را ندارد می تواند

جکومت اسلامی را به برای مصریان به ارمغان آورد.

مردک گفتند مرگ بر شاه ولی نمی دانستند چه می خواهند خمینی را

و حکومت اسلامی را بر سه نسل چیره ساختند.

باید به مردم ایران بفهمانیم که گفتن مرگ بر خامنه ایی کافی نیست.

نباید فریب گرگهای در لباس میش را خورد.

بیایید همه با هم بدون در نظر گرفتن حزب و دسته آخرین روزنه

جمهوری اسلامی را ببنیدم. ما می دانیم که نسل جوان آزادی می خواهد.

این آزادی فقط با عبور از جمهوری اسلامی امکان پذیر است نا با همراه بودن

بخشی از بدنه همان دزدان.

برای ما نباید مهم باشد که ایا موسوی و کروبی ساختگی و غیر ساختگی

در زندان هستند. این جنبش است که وجود دارد.

این جنبش بود که موسوی و کروبی را بوجود آورد نه آنکه موسوی و کروبی

جنبش را آفریده و خلق کرده باشند.

جنبش در اثر فشار و تقلب بخش مافیایی و نظامی سپاه بوجود آمد.

بدون تقلب سپاه موسوی هم مانند خاتمی هشت سال دیگر به آرامی

ریاست میکرد.

ما باید بدانیم چه می خواهیم. وگرنه خطای سال 57 را دوباره تکرار

خواهیم کرد. مگر بیست سال پیش نمی گفتیم این آخوندها روزی همدیگر را

پاره پاره خواهند کرد. باید از این فرصت بهره برد نه آنکه برای یکی از

آن گرگهای شکست خورده دل سوزاند.

این جنبش بر سر دو راهی باریکی قرار گرفته است. دیگر نباید مانند 18 تیر

یا دوم خرداد به انحراف کشیده شود یا شکست بخورد.

تنها راه پیروزی جنبش برخاسته مردم ایران این است که فقط یکبار برای همیشه

فریب جمهوری اسلامی را نخورند.

برا یاینکه پیروز شویم و هیچ شکی نداشته باشیم باید به جنگ داخلی آخوندها

شک کنیم و باور نکنیم. حتی اگر واقعی باشد.

اگر باور نکنیم پیروزیم و ضرر و زیان نکردیم. ولی اگر ریسک کنیم و باور

شکست جنبش حتمی است. زیرا هیچ یک از افراد معتقد به اسلام و قرآن

نمی توانند برای مردم ایران دموکراسی و آزادی بیاورند.

شاید غرب بخواهد منطقه را اسلامیزه کند ولی من و تو ایرانی باید بدانیم چه

می خواهیم و در دام آنها گرفتار نیاییم. افغانستان جمهور ی اسلامی شد.

عراق پس از صدام الله اکبر آن در پرچم باقی ماند. مصر احتمال پیروزی اسلامگرایان

وجود دارد. دموکراسی قدر مسلم آنجا پیروز نیست زیرا مردم معنای آنرا نمی دانند.

ما ضد غرب نیستیم ولی می توانیم با یک حکومت ملی ایرانی با غرب کار

کنیم نه با یک دولت مزدور و ویرانگر.

خدماتی که اسلام برای کارتلهای غربی نمود یک ثروت افسانه ای است.

تنها بیداری و هوشیاری مردم ایران است که می تواند

تمام نقشه ها و ترفند های آخوندها و حامیان آنها را نقش برآب کند.

همه با هم پیش بسوی آزادی ایران و عبور از جمهوری اسلامی.

پاینده ایران و نابود باد آنانی که دیکتاتور را آفرینش می کنند.

نیک جعفرزاده چهارشنبه 1389 اسفند 11 / دوم مارچ 2011

Keine Kommentare: