30. November 2011

سفارت انگلیس در برلین نشانه جنگ بزرگ است


سفارت انگلیس در برلین نشانه جنگ بزرگ است
تازه صدام سرنگون شده بود و می گفتند جهان بدون صدام بی خطرتر و آزاد تر است.
ولی اندکی پس از سرنگونی صدام تازه دست بکار شدند و دو طرف سفارت انگلیس
خیابان ویلهم اشتراسه را بستند و میلهای فولادی بسیار بزرگ در زمین فرو کردند.
برایم بسیار شگفت انگیز بود پیش از جنگ با صدام و جنگهای دیگر آنجا دژ فولادی نساختند.
ولی تازه پس از سرنگونی صدام به این فکر افتادند
فوراً این موضوع مرا بفکر فرو برد. زیرا انگلیسی ها را باید از رفتارشان شناخت وگرنه
در حرف و سیاست شناخت دیپلماسی انگلیسی ها بسیار سخت است.
از ساختن چنین دژ محکمی با خود گفتم در آینده نه چندان دور جنگ بسیار بزرگی در منطقه
خواهیم داشت.
این جنگ گریز ناپذیر است. هر گاه اقتصاد کشورهای بزرگ و ابر قدرت به رکود رفت به
جنگ پناه بردند. زیرا جنگ چنان ثروت افسانه ایی ببار می آورد که مپرس.
اقتصاد انگلیس را وقتی پیش ازجنگ کویت وعراق بررسی می کنید بسیار بحرانی بود در
کارگاه های ساختمانی آلمان پر از انگلیسی پیدا میشد.
از برکت جنگ عراق و کویت و سپس جنگ ناتو با عراق هم بازار نفت و هم بازار اسلحه
بسیار داغ بود و اقصاد انگلیس توانست دلی از عزی (عزا) درآورد و شکوفا شود.
جهان امروز غرب از یکسو با بحران شدید اقتصادی روبروست و از ســوی دیگر
رقبای سرسخت روسیه و چین ممکن است بازار را از دست غرب بـرُبایند.
احتمال جنگ بزرگی در منطقه میرود. ورود لباس شخصی های حزب الله به سفارت انگلیس
زمینه را آماده کرد و حتی دست روسیه و چین را بست.
دیگر شرق هم قادر به وتو کردن نیست زیرا وارد شدن بخاک کشور دیگر زمینه را
برای جنگ صاف و هموار میکند.
وظیفه ما ایرانیان چیست؟ نباید حماقت کرد و فریب شعارهای دهان پر کن را خورد.
حتی اگر غرب با ما مشکل دیرینه هم داشته ما باید در کنار غرب باقی بمانیم.
آبادانی آینده ایران را ما در کنار غرب خواهیم یافت نه روسیه و چین.
آلمان و ژاپن پس از شکست از ابر قدرتهای غرب باز در کنار غرب توانستند
کشور نیرومند شوند.
آخوندها و جمهوری اسلامی نه ملی گرا هستند و نه بفکر ملت ایران.
باید کله شقی ملی پوچگرایانه را کنار بگذاریم و در کنار غرب راه بازسازی ایران
را از راه درست آغاز کنیم. پنجره های پستوی لاس زنی با غرب را ببندیم و درب را
را باز کنیم. ما ایرانیان در حدی نیستیم که بخواهیم برای آنها دستور تعیین کنیم و یا هرآنچه
دلمان بخواهد انجام بدهید. آزموده را آزمودن خطاست. توفان بزرگ بزودی در راه است.
اپوزیسیون ایرانی و مردم ایران بویژه نیروهای پارلمانی پادشاهی باید با غرب اعتماد سازی کنیم.
هر راه دیگر به نابودی و ویرانی ایران در منطقه می انجامد.
جبهه گیری ایران در گذشته سبب شد که غرب برای آلترناتیو با مترجع ترین بخش ایران
اهداف خود را پیش ببرد. آنانی که از سیاست و دیپلماسی ذره ایی شناخت داشته باشند،
می فمهند که من چه می گویم.
ما نیاز به یک ایران نیرومند و متحد ناتو داریم.
پاینده ایران . سرنگون باد جمهوری اسلامی . نیک جعفرزاده 30 نوامبر 2011-11-30

26. November 2011

آیا جنگ بشود یا نشود؟


آیا جنگ بشود یا نشود؟
شاهزاده راست می گوید یا میرفطروس؟
پاسخ به پاسدار اکبر گنجی و دلقک علیرضا رضایی
ما پیروان پارلمانی پادشاهی کسانی نیستیم که با یک کشمش گرممان شود و با یک
پیاله ماست سردیمان شود.
اکبر گنجی برای رسیدن به هدفش از هر ابزاری بهره می جوید تا بتواند بخشی از مخالفان
نظام آخوندی را بسمت و سوی خود بکشاند ، دلیل بر حقانیت وی نیست.
شاهزاده محبوب همه هست. حتی آخوندها هم هستند که به شاه و شاهزاده با احترام یاد
میکنند. از قدیم گفتند طوری باش که هندو بسوزاند تورا و مسلمان غسل دهد تو را
و...... یعنی محبوب همه باشی.
اکبر گنجی یک هنر پیشه سیاسی بسیار حرفه ایی است.
آقای سعیدی سیرجانی بخاطر نوشتن یک نامه
به خامنه ایی با شیاف پتاسیم کشته شد ولی
آقای گنجی در اوین هم کتاب نوشته و ضد رژیم بوده و هم بخارج فرستاده شده.
آقای گنجی در مصاحبه ایی گفت در ایران کسی که به رهبر اعتراض کند کاری به
وی نخواهند داشت. دروغ محض. در جای دیگر وقتی آقای گنجی تازه بخارج
آمده بود گفته بود که مشروطه خواهان حق حرف زدن ندارند و بشینند سرجایشان.
بیابید پرتقال فروش را
برهان آوردن از شاهزاده برای برحق جلوه دادن موقعیت شخصی دلیل بر عاشق بودن
راه پادشاهی نیست.
در صد نقطه گنجی با شاهزاده رضا پهلوی اختلاف دارند ولی در یک نقطه
که اشتراک نظر دارند از همان باریک وارد میشوند تا بتوانند
نظام جمهوری اسلامی را در امان بگذارند.
به بهانه ایران! آیا ایران برای شما مهم است؟
چرا هنگامیکه آثار باستانی ملی و همه چیز ایران تا کنون در حال نابودی است
و آثار ملی توسط سران همین رژیم به نابودی کشیده شده و میشود، صدای
گنجی ها بلند نشد؟
اکنون که جمهوری اسلامی در خطر سرنگونی قرار گرفته است
همه اصلاح طلبان به تکاپو افتاده اند و در درون و برونمرز برای بقای
جمهوری اسلامی بحرکت درآمدند.
شاید امروز نیمی از مردم ایران خود خواهان جنگ باشند.
پس چگونه دم از مردم می زنید غافل از آنکه بدانید مردم ایران چه می خواهند؟
مردم جان به لب رسیده ایران همگی می گویند بزنید، ولی
برخی بنام مردم ایران دگرگونه سخن می گویند !
از هر گوشه ایران که می پرسیم مردم خواهان حذف نظام از طریق
نظامی هستند. بقول خودشان مرگ یکبار شیون هم یکبار.
پس از دو حال خارج نیست نیست.
یا به ظاهر دم از مردم و اکثریت آراء می زنیم یا اینکه
خلاف نظر مردم هدفمان را پیش می بریم.
حتی با آنکه ممکن است اکثریت مردم خطا کنند مانند سال 57 یا
برنده شدن حماس با اکثریت رای مردم فلسطین.
اینجاست که باید دید چه چیزی بسود و مصلحت کشور ایران است.
مثلاً می گویند ما دکترای آقای میرفطروس را پس میگیریم زیرا از حمله نظامی
دفاع کرده.!!!!
مگر آقای میر فطروی با دکترای افتخاری محبوب و معروف شد که
با پس گرفتن دکترای افتخاری آن چیزی از آن کاسته شود؟
اگر غرب راست می گفت و بجای صدام، آخوندها را با جنگ سرنگون میکرد،
ایران امروز هزاران بار کمتر غارت و دزدی میشد.
البته من به شخصه معتقدم هرچه با هزینه کمتر جمهوری اسلامی سرنگون شود
بسود ماست.
آیا هزینه جنگ بیشتر بود یا میلیاردها دلار ثروت برباد رفته ایران؟
خود غرب نمی خواست جمهوری اسلامی سرنگون شود.
این موضوع را میتوان از لابی های ایران آمریکن (نایاک) و مهره های وابسته به آخوندها
حتی در تلویزیون صدای آمریکا دید و به لاس زدنهای پشت پرده
غرب با آخوندها کاملاً پی بـُرد.
امروز هم اگر فشار اسراییل به اروپا و آمریکا نبود
غرب هنوز به سیاست آرام خود با جمهوری اسلامی ادامه میداد.
هر یکروز بودن جمهوری اسلامی میلیاردها دلار زیان به ایران است و
همزمان هزاران میلیارد دلار سود به جیب کارتلهای جهانی نفت و اسلحه می ریزد.
ای کاش غرب جدی می گفت و جمهوری اسلامی را حتی از طریق نظامی
سرنگون میکرد.
ایرانیان لازم نیست برای بودن یا نبودن جنگ بجان هم بیفتند.
زیرا وقتی غرب تصمیم خود را بگیرد آنرا پیش خواهد برد حتی اگر همه
ایرانیان ضد جنگ باشند.
زمانی که این گاو شیرده دیگر شیر نمی دهد زمان فروش یا
سلاخی آن رسیده است
مگر جنگ هشت ساله ایران عراق از یادتان رفت؟
کمپانیهای اسلحه و نفت میلیاردها دلار در طی جنگ هشت ساله سود بردند و
خبری از حقوق بشر نبود.همه کور و کر بودند.
ایرانیان هنوز یاد نگرفته اند برای چیزی که دسترسی به آن ندارند یا
توان تغییر در آن را ندارند نباید بجان هم بیفتند و دشمن برای خود بسازند.
شاهزاده ایران رضا پهلوی مجبور است از صلح بگوید.
ولی شاهزاده بداند با این نسخه ایی که در دستش دارد، این
نسخه برای مردم سوئیس است نه مردم ایران.
جامعه ایران هر روز به قهقرا میرود و نسلی پدید آمده یاغی و غیر فرمانبر
که تابع نظم و قانون نیستند. ما ناید فریب یک عده قشر روشنفکر
دانشجو را بخوریم.
دانشجویان درصد بسیار کمی از جامعه ایران را تشکیل می دهند.
اگر شاهزاده قرار است مانند شاهنشاه آریامهر پنجاه سال جلوتر از زمان حرکت کند
و همان کار را ادامه دهد، مطمئن باشید آش همان آش و کاسه همان کاسه
خواهد بود. اینجا جنگ قدرت است. برای مطیع کردن مردم به قانون و
نظم باید اقتدار بسیار نیرومندتر بکار برد وگرنه در چرخه
درماندگی خود دور خواهیم زد.
شاید شاهزاده برای تحلیل اینگونه بخندد ولی پاسخش را از زمان خواهد گرفت.
ایران امروز ما بیشتر شبیه دوران رضا شاه اول شده است.
از یکسو احزاب و فرقه های یاغی که تمامیت ارضی را بخطر می اندازند
از سوی دیگر فشارهای مختلف اجتماعی و سیاسی درون و بیرونی
دقیقاً یک فرد را با اقتدار رضا شاه مطالبه میکند.
در گام نخست ما اجباراً به یک رضا شاه نیازمندیم.
دمکراسی در گامهای بعدی پله ایی شکل خواهد بود.
مشکل روشنفکران ایرانی جنگ و جدل برای گذشته و آینده است.
هم گذشته و هم آینده در دست ما نیست و
این جنگ پوچ و بیهوده ایرانیان و اپوزیسیون ایرانی
را فرسوده نمود. آنچیزی که ما از یاد بردیم ,حال حاضر است .
تنها چیزی که امروز در دست ماست همانا سیاست روز و حال حاضر ماست که
آنرا به هرز می دهیم .
ما امروز ناراحت هجوم اعراب زمان محمد به ایران هستیم غافل از آنکه همان اعراب
تازی امروز بر ایران ما حکم می رانند و ویرانی بدتر از جنگ بر ایران بجا گذاشتند.
چرا ایرانیان حال حاضر را نمی بینند؟
ای کاش جمهوری اسلامی با خیزش مردمی سرنگون شوند.
ولی شرایط امروز ایران مانند لیبی و سوریه شده است و
رژیم تا دندان مسلح مردم خود را مانند سربازان عراقی
درجنگ عراق کشتار میکند. شاید هم بدتر.
با اسرای عراقی خوش رفتاری میشد اینجا ایرانیان را به کهریزک می برند.
آیا راح دیگری برای سرنگونی در سر دارید؟
سخن پایانی من به همه شما رهبران اپوزیسیون و مردم این است.
یا برخیزیم کار را یکسره کنیم و یا اگر اینکار را نمی کنیم پس
دست از جنگ بر سر هیچ و پوچ را برداریم .
اگر آرام بشینیم و هیچ کاری نکنیم باز برنده هستیم تا اینکه بجان هم بیفتیم
و همه به ریش ما بخندند.
پاینده ایران . سرنگون باید جمهوری ضد ایرانی اسلامی
نیک جعفرزاده 26 نوامبر 2011 شنبه 5 آذر

22. November 2011

چرا مبارک بماند بهتر است؟

من اين مقاله را هنوز حـُسني مبارک بر سر قدرت نشسته بود نوشتم
من اين مقاله را برداشته بودم زيرا آنقدر به من گفتند که شما به جنبش آنجا توهين مي کنيد.
ولي امروز دوباره اين مقاله را مي گذارم زيرا حرف من و آينده نگري من درست از آب درآمد



چرا مبارک بماند بهتر است؟

تاریخ 57 ایران در مصر تکرار میشود. وقتی شاه گفته بود این شما و این دکتر شاهپور بختیار، یک عده
 به تحریک غرب می گفتند شاه باید حتما بیرون برود بعدا همه چیز حل خواهد شد.
يک عده شعار مي دادند بيختيار نوکر بي اختيار.
وقتی هر روز تلویزیون بی بی سی را می بینم که البرادعی را مطرح می کند و آنرا به عنوان رهبر
تزریق میکند مرا درست به یاد سال 56 می اندازد که رادیو بی بی سی هر روز نام آیت الله خمینی را بعنوان
رهبر جار میزد. در واقع امکان رفرم را که رژیم وقت با تمام اعماق وجودش حاضر به آن کار بود
از آن سلب نمودند.
در واقع حسنی مبارک جداً حاضر به رفرم است همانگونه که تمام کشورهای عربی آن رفرم
را آغاز نمودند.
ولی از سوی دیگر پافشاری آمریکا را به رفتن مبارک را می بینیم که باز ما را به پافشاری جیمی کارتر
می اندازد که شاه را غیر دموکرات خطاب میکرد در صورتیکه 30 سال با رژیم مافیای آخوندی
معامله کردند. حتی در زمان جورج بوش شرکت نفتی هالیبرتن را دیدیم که به سرپرستی
دیک چینی معاون جورج بوش هدایت میشد.
پرسش اینجاست آمریکا چرا اصرار به رفتن مبارک دارد در صورتیکه در دو ماه گذشته
آقای باراک اوباما از رژیم مصر تعریف و تمجید میکرد؟!
آنها می خواهند نقش رهبری مصر در جهان عرب را درهم بشکنند. اکنون مصر چه بخواهد چه
 نخواهد ضربه مهلک به  صنعت توریستی و جهانگردی مصر وارد شده است و بزودی اثر
مضاعف خود را بر همه اقشار نشان خواهد داد.
آیا براستی غرب هدفش دموکراسی در منطقه است؟  باورش بسیار سخت است.
در واقع تا زمانی که شرکتهای چند ملیتی نفت و اسلحه در جهان حاکمیت دارند سیاست جهانی نیز
دنباله رو آنهاست.
چگونه می توان انتظار داشت که حسنی مبارک برود و دموکراسی در مصر حاکم شود؟
وقتی مردم را در میدان التحریر می بینید که نماز جماعت می خوانند، مطمئن باشید آنها نه معنای
دموکراسی را می فهمند و نه می توانند جایگزین خوبی برای مبارک باشند.
بیچاره مصر گرفتار نیرنگهای جهانی شده و دیگر حتی رفرم هم نکنند دیگر نقش رهبری
جهان عرب را ندارد و به احتمال زیاد جهان عرب به یک بیراه خطرناکی منتهی میشود که
پایان آن بسیار نامعلوم است. منطقه و خلیج فارس را یک آینده خطرناک تهدید میکند.
نه آنکه غرب نمی دانست چه کسانی بجای شاه می آید. بخوبی هم میدانستند.
هشت سال جنگ خانمانسوز شاید برای دو کشور ایران عراق جهنم بود ولی
برای شرکتهای غربی ثروت انبوه بهمراه آورد.
امروزه شایده هیچ چیز به اندازه نام دموکراسی آلوده نشده است. همه اینکارها زیر
لوای دموکراسی صورت پذیرفت.
اگر آمریکا به نظر جمعی احترام می گذاشت دست کم به نظر شورای لویه جرگه افغانستان
 احترام میگذاشت. همگان شاهد بودیم. در آن جمع به اتفاق آراء همه گفتند ظاهر شاه
ولی ناگهان کارزای از آن جمع ظهور کرد که برای آنها نیز ناشناخته بود.
اگر من امروز اینگونه اندیشه میکنم نتیجه یک عمر ظلم و ستم ناروا در حق من ایرانی
است از من نسل سوخته ساختند.
همه چیز ما را حتی ایمان ما را به دموکراسی بنام دموکراسی از ما گرفتند.
همگان در جنبش سبز دیدیم که چگونه غرب نرم افزار سرکوب شکار مردم را
در اختیار حاکمان اسلامی ایران قرار دادند. سیل جوانان بخاطر کنترل پیامک و امیل
دستگیر شدند. ولی حالا برای مردم مصر اشک تمساح میریزند.
آیا شرکت نوکیا و زیمنس می توانستند بدون اجازه ناظران غربی نرم افزار شکار اینترنتی
و پیامک را به آخوندها بدهند؟ 
 بعدش که دیگر کار از کار گذشته می گویند بله یکی دوتا شرکت
بدون اجازه ابزار فروختند و بعدا تنبیه خواهند شد.
پشت پرده تحریکات نام خلیج فارس چه چیز خوابیده است؟
آیا براستی آمریکا در کنار مردم و خواسته های آنان ایستاده است یا در کنار شرکتهای
نفت و اسلحه؟ به آمریکا چه مربوط که اصرار دارد و به مبارک می گوید همین حالا برو؟
که مرا بیاد جمله ننگین جیمی کارتر به شاه می اندازد. شاه مکان برای فرود نداشت ولی
احمدی نژاد هر ساله در آمریکا با شکوه جلال رسانه و دعوت از دانشگاه های معتبر
پذیرفته میشد. چرا که نه؟
چه کسانی بهتر از جانوران نادان میتوانند ثروت ایران را حراج بزنند.
با این سونامی اخیر در جهان عرب، رهبری و تشکیلات جهان عرب را از هم پاشیده است و
رابطه دولتها را با مردم عرب متلاشی نموده است. بویژه مصر نمی تواند نقش رهبری داشته باشد.
اگر پس از این سونامی که در جهان عرب خلاء ایجاد کرده ،جنگی بروز کند ساختار
جغرافیایی و سیاسی منطقه تغییر خواهد کرد.
اگر پس مبارک در مصر اسلامیون بر مسند قدرت بنیشنند، گره منطقه را کورتر خواهد نمود.
در همین چند سال گذشته بود که ما شاهد انتخابات فلسطین بودیم و دیدیک که
چگونه سازمان تروریستی حماس از آن بیرون جهید و چه کشتاری که براه نیفتاد.
غرب نام شاه را دیکتاتور لقب داد ولی به دیکتاتوری واقعی مانند خمینی او را آسمانی
نامید و در زیر نام وی از برکت اسلام ناب محمدی بی نصیب نماندند.
اینکه می گویند مبارک فعلا برود مسخره است. اگر خواهان رفرم هستند بگویند چه میخواهند
و چه برنامه ایی برای آینده مصر دارند. آیا آزادی بر اساس منشور حقوق بشر را
در مصر برای همگان تضمین میکنند؟
همین حرف را برای شاه می زدند. فعلا شاه برود هر که بیاید بهتر است.
از ان زمان تا کنون هیچ رسانه غربی جرات نکرده به سلاطین شیوخ عرب بگوید دیکتاتور.
زیرا ترجیح می دهند به زندگی همیاری انگلی خود با آنها ادامه دهند.
آن مردمی که ندانند چه می خواهند و با ریسمان پوسیده رسانه و تبلیغات غرب به چاه عمیق
می افتند حقشان است شلاق سخت دیکتاتور های بعدی بر بدنشان حس کنند.
امروز دیگر نیایند و نگویند ما نمی دانستیم که خمینی چنین شخصیتی دارد.
باید دانست در زیر لوای مذهب نمی توان به مردمسالاری دست یافت.
زیرا دو چیز متضاد هستند. جامعه مردسالار مذهبی را وقتی از همان آغاز نمی بینید پس
دیگر ادعای آزادی نکنید.
من در شگفتم چگونه تاریخ در چشمانمان تکرار می گردد و با آنکه زمان به سمت جلو در
پیش است ، ولی باز نادانی در سطح گسترده دامن گستر میشود و مردم مانند
گله های گوسفند بدنبال چوپان نادان براه می افتند.
امیدوارم باز در ایران مردم نگویند بله این احمدی نژاد است که نمی فهمد و اگر باز
خاتمی بیاید بهتر است زیرا در زمان وی آزادتر بودیم. باز با ترفند دیگری مردم
را به پای صندوق انتخابات بکشانند.
اینجاست که می گویم مردم یک جامعه باید معنای آزادی را در تمامیت آن درک کنند و
آنرا مطالبه کنند. نه آنکه بگویند در زیر سایه الله دموکراسی می خواهیم و
زنان ما باید زیر پوشش حجاب باشند و مرد سالاری را بجای مردمـسالاری بفهمند.
تا جامعه اسیر چنین افکار و اعتقاد پوچ است، پروسه دموکراسی فرسنگ ها
با مردم آن سرزمین فاصله خواهد داشت.
درست همین نقطه ضعف را غربی ها می دانند و بجای ریشه کن کردن در لوای آن
اقتصاد ورشکسته خود را سامان میدهند.
البته فرقی نمی کند غرب و شرق برای ما یکی است. زیرا از هر دو آنها نیش خوردیم.
ما خواهان ارتباط ازاد و دوستانه با جهان آزاد هستیم.
به امید آزادی مردم منطقه. به امید آزادی ایران
 به امید سرنگونی جمهوری فراماسیونری اسلامی ایران.
برقرار باد رنسانس ایرانی
نیک جعفرزاده  4 فوریه 2011 /  آدینه (جمعه) 15 بهمن 1389