20. Oktober 2010

ایران باید اتمی بشود یا نه؟



ایران باید اتمی بشود یا نه؟
آیا جمهوری اسلامی اقتدار دارد؟ چه هنگام سرنگون میشود؟

کاربرد جمهوری اسلامی چیست؟



تخم و بنای جمهوری اسلامی در گوادالوپ بنیان گذاشته شد.

انقلاب اسلامی که بعدا به نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد، هدایت شده و میشود.

انقلاب هم فرزندان تنی و هم ناتنی خود را بلعید. فرزندان تنی انقلاب از بهشتی هفتادوتن گرفته

تا سایر شخصیتهای انقلاب و از فرزندان ناتنی چپ ها و مجاهدین خلق به کیفر خود رسیدند.

پس از جنگ فرسایشی صدام نیز بعنوان فرزند ناخلف غرب به انتهای بازی سیاسی خود

نزدیک شده بود. (هدف اصلی جنگ بزانو در آوردن شوروی کمونیستی بود)

تعادل و توازن سیاسی نظامی منطقه بهم ریخته بود. منتهی به صدام فرزند ناخلف آخرین

ماموریت را داده بودند بخاطر پذیرش همان ماموریت مهم صدام بود که آمریکا در یورش

اول خود به عراق از عراق بیرون آمد و پس از یورش نظامی صدام به کویت بود که

عزرائیل (آمریکا) برای گرفتن جان صدام به عراق یورش برد.

بهرحال پس از آنکه ماشین نظامی عراق از هم پاشید ایران توانست موقعیت نظامی برتر

در خاورمیانه باشد.

از اینجا به بعد هدایت جمهوری اسلامی بسیار سخت تر شده و میشود.

زیرا هم غرب و هم شرق فشار مضاعفی را وارد می آورند تا در هیئت حاکمه ایران

نفوذ کنند. بویژه روسها. در میان غرب هم عقاید متضاد هست.

چند دسته وگروه بودن هئیت حاکمه ایران و درگیری میان آنها خود حکایت از درگیری

میان قدرتهای نه تنها شرق و غرب بلکه درگیری میان خود قدرتهای غربی بر سر ایران

را نشان می دهد.

آن چیز که اهمیت رژیم ایران و کشور ایران را در منطقه بالا می برد همانا کاربرد

ایران در منطقه و جهان است.

در واقع همین جنگ فرسایشی ایران و عراق بود سبب شد کشور شوروی با صورت

به زمین بخورد. کشوری که با اقتصاد پایاپای یا کومیکوم روزگار میگذراند و صنعت

خاصی نداشت. بیشتر درآمد اصلی آن درآمد حاصله از نفت بود.

ناخودآگاه در دامی افتاد که مرگ آینده سیستم شورا ها را نوید می داد.

روس ها چون از درآمد فروش اسلحه به عراق سود می بردند نتیجه ادامه جنگ فرسایشی

را نمی دانستند که روزی نفت به شش 6 دلار هم خواهد رسید.

در اواخر جنگ تازه صدام به غرب روی آورده بود. در واقع روسها نه فروش اسلحه داشتند

و نه فروش نفت به بازار آزاد. اینجا بود که صدای شکستن کمر اقتصاد شوراها بگوش

میرسید و آنها را به پرستوریکای گورباچف وادار ساخت.

این بزرگترین فراورده جنگ ایران و عراق برای غرب بود. وگرنه غرب در بازی شطرنج

هیچگاه به نابودی مهره بزرگی چون شاه دست نمی زد.

شاه حاضر به این بازی خطرناک نبود. در واقع این خمینی نبود که به ایران آمد و حکومت

کرد. لیبرالهای وابسته به سرکردگی ابراهیم یزدی و مهدی بازرگان این انقلاب را بدستور

غرب هدایت کردند. آنچیزی که برای غرب غیر منتظره بود همکاری رفسنجانی با

غرب بود که پس از آن ترورها(دفتر ریاست جمهوری و دفتر حزب ) شتاب بیشتری

گرفت تا اینکه به مک فارلین و الیور نورث ختم شد.

آیا روس ها پس از فروپاشی کمونیست و بلوک شرق تلاش در نفوذ به هیئت حاکمه

ایران نمودند؟ باید گفت بله اینکار از طریق احزاب چپ که پیشتر بعنوان افسر

ارتش و حتی آخوند در بدنه این نظام نفوذ دادند، صورت پذیرفت.

تا جایی که من می دانم توده ایی ها حتی آخوند نیز تربیت کردند. نظامی و نویسنده

را در بدنه نظام باقی گذاردند.

اما همیشه طبق ذات آشنای سیاست، وقتی غرب و شرق با هم دور یک میز

می نشینند و بر سر منافع سودمند مشترک متـفـق النظر میشوند یعنی به افراد

و مهره خودی خیانت می کنند و آنها را قربانی می کنند.

حال ببینیم در زمان کنونی غرب چه انتظاری از ایران دارد.

دوستان باید این موضوع را بپذیرند که ایران بعنوان ابزاری نیرومند برای تغییر

زیر بنایی و جغرافیای سیاسی منطقه مورد بهره برداری قرار میگیرد.

عراق پس از صدام نیز به دنبال آن نقشه هایی میرود که باید برود.

فعلا به نقش ایران می پردازیم.

ایران پس از جنگ در صدد برآمد نقش رهبری جهان شیعه را نه در حرف

بلکه در عمل به اجرا گذارد.

ماموریت بعدی آخوندها و ایران در ترکیه و لبنان است.

ترکیه پس از بی قدرت شدن ارتش در واقع هئیت حاکمه را با حمایت مردمی

بدست مذهبی ها سپرد. ترکیه در واقع در سراشیبی اسلامی قرار گرفته است.

احساس استقلال سیاسی به رهبران مذهبی آنها دست داده که داستان مفصلی دارد.

باز برگردیم به ایرانی ها.

اگر هنوز هم جایگزین بعدی آخوندها قول همکاری با غرب را ندهد این ماموریت

تغییر زیر ساختاری خاورمیانه طبق معمول به آخوندها سپرده میشود.

جامعه ایی که بخش بزرگ آن ناآگاه و خرافی و آلوده باشد نمی تواند حضور فعال و

آگاه در تعیین سرنوشت خود داشته باشد.

ممکن است مردم حتی به خیابان نیز بریزند ولی به خیابان ریختند دلیل بر آگاهی و

شناخت مردم به مسائل سیاسی روز و حقوق حقه آنها نیست.

اگر غرب اهداف بلند مدت خود را مهم بداند و تغییر چهره سیاسی و جغرافیایی

منطقه را الزامی بداند نیاز آنها به رژیم جمهوری اسلامی نیز حتمی خواهد بود.

همانگونه که از اول انقلاب بنای رژیم آخوندی بر پایه مرگ بر آمریکا پایگذاری شد و

در پشت این شعار همیشه جمهوری اسلامی حمایت شد. با آنکه جمهوری اسلامی

چندین بار به مرحله سرنگونی رسید ولی دوباره این رژیم را بر پای چلاقش استوار

کردند.

آن چیزی که هئیت حاکمه آخوندها را به روسها نزدیک نمود رفتار دوگانه انگلیسی ها

بود. در جریان آشوبهای 18 تیر رفت و آمدهای بسیاری از آخوندها به انگلیس

صورت گرفت که در تاریخ و در نوع خود کم سابقه بود.

همین مسئله آخوندها را به فکر چاره انداخت. زیرا در جریان جنگ آمریکا با عراق

خود آمریکایی ها نیز مانند آخوندها از رفتار کج دار و مریز انگلیس گیج شده بودند.

مسئله اتمی شدن ایران.

اتم ایران و غنی سازی با چراغ سبز غرب پا گرفت. گزارشها از ترانسپورت در

غرب خیلی از اسناد دیگر این موضوع را تایید می کند که غرب خواهان

اتمی شدن ایران است.

چه چیزی از این بابت بسود غرب خواهد شد؟ این موضوع اتمی شدن ایران یک تیر

با چندین نشان مختلف است.

اقتدار ایران نخست وحشت عجیبی به جان کشورهای عربی حوزه خلیج فارس خواهد انداخت.

پس بازار اسلحه اینجا تامین است.

اتمی شدن ایران در واقع بسود اسراییل شد. زیرا اسراییل سالها در جهان پنهان گام برمیداشت.

اکنون برای همگان جا افتاده که اسراییل یک کشور اتمی است و برای دفاع از خود نیز نیاز

به اتمی بودن اسراییل می باشد.

البته موضوع بسیار مهم تر از آن تروریست منطقه بویژه حماس و حزب الله بهانه بسیار

خوبی برای اسراییل بودند که زمین به کشوری ندهد.

هر کسی در جهت خلاف این خواسته عمل کند محو خواهد شد خواه اسحاق رابین باشد

خواه عرفات یا هر موجود دیگری.

سخنان من هم ضدیت با اسراییل نیست بلکه من خواهان دوستی با اسراییل در حکومت

آینده ایران هستم. منتهی بحث اینجاست چرا درب را بروی آخوندها بسته اید و از پنجراه

با انها لاس می زنید.

بر اساس همان سیاست انقلاب . ظاهرا بگو مرگ بر آمریکا ولی در واقع همین چندی

پیش بود که شرکت هالیبرتون به رهبری دیک چینی معاون جورج بوش معامله نفتی

با آخوندها می کرد. دزد چه می خواهد؟ بازار آشفته.

آری . به جمهوری اسلامی اقتدار داده شد. همانگونه که به صدام و طالبان داده شد.

همه این مهره ها ابزار و وسیله هستند برای رسیدن به هدف.

من با ویران کردن ایران بنام اتمی شدن مخالف هستم. زیرا ایران اتمی با رژیمی دیگر

می تواند متحد غرب و عضو ناتو هم بشود.

ایرانیان نباید به غرب این اجازه را بدهند که موضوع صدام تکرار شود.

به صدام گفتند کویت را بگیر چون قبلا خاک عراق بوده. با یک تیر دو نشان زدند.

کویت با آن همه ثروت انباشته در غرب به آمریکا و شرکتهای غربی بدهکار شد.

و به بهانه دفاع از کویت به عراق حمله بردند.

ممکن است بخاطر اسلامی شدن رژیم کشورهایی مثل لبنان و ترکیه به آخوندها نیاز باشد.

اگر چنین باشد، جمهوری اسلامی مدتی دیگر مهمان همگان خواهد بود.

تازه اگر جنگ خلیج فارس به آن افزون نگردد. زیرا بخاطر سه جزیره و نام خلیج عربی

هم ممکن است آشوبی دیگر مانند عراق و کویت تکرار گردد.

اقتدار جمهوری اسلامی و نیاز غرب به جمهوری اسلامی سبب شد که غرب سراسیمه با

فرستادن بموقع نرم افزار رایانه ایی جنبش سرنگونی را در نطفه خفه کند.

واقعیت امر اینست که مردم ایران با چنین رفتاری اعتماد خود را به غرب و آمریکا نیز

از دست داده اند. به مردم از طریق رسانه خود گفتید که عامل فساد و حمایت از خامنه ایی

روسها و چینی ها هستند. مردم در خیابان شعار مرگ بر چین و روسیه دادند، ولی

از پشت توسط شرکتهای غربی خنجر خوردند.

در خود غرب هم دچار دوگانگی شده اند. برخی خواهان برکناری جمهوری اسلامی

هستند و برخی ها خواهان ادامه حیات کانون شر و فتنه هستند.

زیرا با ادامه حیات آخوندها سود بیشتری به آنها خواهد رسید.

برای آنکه در میان قدرتهای غربی اتحاد و اتفاقی بوجود آید باید رژیم بعدی ایران

دنباله طرح را عهدار شود بشرط آنکه مردم ایران در رفاه و آسایش باشند.

وگرنه این چرخه ادامه خواهد داشت.

این رفتار دوگانه غرب زیر نام گفتگوی تمدنها، زیر نام گفتگوی اتمی، زیر نام

حقوق بشر، زیر نام تحریم ها وووو در نهایت یک غرب بی آبرو و بی شرم

برجای خواهد گذاشت که مردم بگویند صد رحمت به چین و روسیه.

غرب برای یکچهره بودن و قاطع برخورد کردن وقت زیادی ندارد.

اگر می خواهد به دنباله طرحهای خود ادامه دهد ترکیه و لبنان اسلامی ...وو

باید پیه خیلی چیزها را به تن خود بمالد.

ما به غربی ها پشنهاد بهتری می دهیم. یک ایران مقتدرو متحد غرب که در آن واحد

سه برادر تاجیکستان افغانستان و ایران را در یک کشور گنجانده است، کاربرد بهتری

دارد. کردستان متحد نیز هیچگاه بزیان ایران نخواهد بود زیرا آنها همیشه برادران ما

و فرزندان کوروش و زرتشت بودند.

ما دقیقا از اهداف بلند مدت غرب با خبریم. بنابراین ما با مردم خود رو راست.

در پایان بگویم که ما در جهان زشتی زیست می کنیم. انسانها و کشورها زیر لوای

دموکراسی غارت میشوند. هم انسان و هم طبیعت همه قربانی آزمندی کارتلها و تراستها

شده اند.

زندگی ما و کشور ما باید له شود تا موتور دموکراسی در غرب بحرکت درآید.

جالب اینجاست همه بنام خدا و دین اینکار را می کنند.

جورج بوش اعتقاد راسخ به خدا و مسحیت داشت. یکی بنام اسلام یکی بنام دین دیگر

جهان را به لبه پرتگاه کشانده اند. ما بهر حال بگونه ایی باید در همین جهان زشت زیست کنیم.

از من نخواهید که من یک انسان دموکرات باشم. زیرا حالم از دموکراسی بهم می خورد.

بوی تعفن دموکراسی خیلی وقت بلند شده است منتهی آنرا بزک کرده و عطر آگین میکنند

تا جایی که راه دارد لاشه آنرا بحرکت درمی آورند.

آموزگار و راهنمای من کوروش است که استثنای تاریخ بشری بوده. نه دموکراسی غربی

که یک برگ سفید و غیر ننگین در تاریخ آن نمی یابید.

من واقعیت تاریخ را درج کردم. حتی اگر به مزاق خیلی ها خوش نیاید. با پوزش

نیک جعفرزاده 20 اکتبر 2010 برابر با 28 مهر 7031