27. August 2010

فرق میان زندگی خـیـامی و زندگی محمدی چیست؟



فرق میان زندگی خـیـامی و زندگی محمدی چیست؟



زندگی ما ایرانیان درست وارونه اروپائیان گشته است. در صورتیکه اروپائیان بر اساس برنامه خیام

زندگی میکنند.

خیام اندیشمند ، ریاضیدان، اختر شناس و سراینده زبردست بزرگ ایرانی در روزگار خود شاهد

تاخت تاز بیگانگان و نادانهای حاکم وقت بود.

از آنجاییکه می دانست ره خرد و دانش کاربرد ندارد. نه جامعه و نه سردمداران زمان خود بوئی

از منطق نبرده اند، بناچار راه خود را برگزید.

آنجاییکه میگوید می بخور و خوش باش دقیقا منظور خیام از آنستکه تو نمی توانی زمانه را به مراد

خود بچرخانی. پس دو روز عمر خود را هرز مده و خوش باش.

این حالت در جهان حاکم است نه تنها در ایران. ما امروزه گواه و ناظر آن هستیم که

چگونه طبیعت در خطر نابودی جهالت بشر است ولی کنسرنهای بزرگ راه خود را ادامه می دهند.

چه رسد به حکومت های ستمگر محلی که دیگر نه منطق و نه خرد جایگاهی ندارند.

مردم اروپا و جهان صنعتی امروزه درست طبق خواسته خیام زندگی می کنند. خیام در اصل

راه روش نوین را کشف کرد و نوآور این جریان بود و توانست به زیبایی هر چه تمام

این اندیشه را به شعر بسراید.

نسل امروز جهان دیگر مانند دهه 70 نیست که چپ تندرو باشد و بخواهد جامعه را دگرگون کند.

امروز دیگر پس از پایان کار به کلوپ ها و میکده ها سرازیر می شوند و نوشیدن مـِی

رقص و شادی می پردازند.

مردم عادی اروپا و جهان صنعتی بخوبی می دانند که در پشت پرده صحنه سیاست چه خبر

است. خوب می دانند که دولتمردانشان در لوای همین دموکراسی نیمچه و نیمه چه کارها که

نمی کنند. بنابراین بهتر است وارد خرده کاری آنها نشده و به زندگی کوتاه خود بپردازند.

این همان چیزی است به آن رسید و همان را برای خود پیشه کرد.

لازم به یاد آوری است که زندگی خیامی بدان معنا نیست که هرج ومرج باشد.

یک نوع زندگی که به آزادی دیگران نیز احترام گذاشته میشود و در آن هر کس با داشتن

دین و آیین خود می توانند در کنار هم به آرامش و صلح زندگی کنند.

زندگی محمدی چگونه زندگی است؟

زندگی محمدی آمیخته ایی از خرافات و سنت های نادرست که ابتدا بعنوان مذهب در

میان مردم ریشه دوانده است.

حکومتهای حاکم در چنین جوامعی اگر خوب باشند در باتلاق خرافی جامعه

گیر خواهند کرد یا آنکه باید آمیخته همان خرافات جامعه باشند.

ثروتمندان جامعه با فرم زندگی محمدی نیز همه خلاف هارامرتکب میشوند ودرکنارش به

مذهب خود می پردازند. مانند حاج بازاری های خودمان یا کشورهای عربی.

یک نوع زندگی همیاری انگلی که رشد کیفی جامعه در آن اصلا اهمیت ندارد.

در جوامعی که با فرم زندگی محمدی زندگی می کنند. تضاد آشکار در همه ارکان

جامعه دیده میشود.تا جایی که یا روشنفکران مجبورند به سبک خیام زیست کنند یا مانند

صداق هدایت دق مرگ شوند یا خودکشی کنند.

زیرا زیست برای روشنفکر واقعی در چنین جامعه ایی کشنده است مگر آنکه مانند همان

مردم به آن شیوه از زندگی خو کند.

حال ایرانی ها که خود نوآور زندگی خیامی هستند، خود در یک جامعه محمدی گرفتار آمدند.

جمهوری اسلامی چندین سالی است متوجه ان جریان شده است.

تلاش بر آن دارد که با وجود جامعه محمدی یک مخلوطی از زندگی خیامی را به

جامعه ایران تزریق کند و مردم را در یک حالت بی تفاوتی بکشاند.

در صورتیکه زندگی خیامی در سطح فراگیر باید یک جامعه تقریبا دموکراتیک را دارا باشد.

از آنجایی که سبک خیامی با سبک محمدی تناسب ندارد امکان آن به سبک مدرن میسر

نمی باشد. زندگی محمدی ویژگی خودش را دارد.

جمهوری اسلامی با این تلاش قصد دموکراتیزه کردن جامعه را ندارد. بلکه تخریب

جامعه ایران را منجر میشود.

بدترین حالت خو گرفتن مردم به زندگی فلاکت بار است که راه دمکراسی بسیار طولانی تر خواهد شد.

مردمی که به سبک و شیوه خیامی زندگی می کنند بسیار آگاه نیز هستند.

به امید روزی که ایران و مردم آن به اصل خویش باز گردند.

نیک جعفرزاده

26. آگوست 2010

10. August 2010

راز پس پرده تحریم از دهان خامنه ایی بیرون جهید


راز پس پرده تحریم از دهان خامنه ایی بیرون جهید

در پشت غبار اخبار و جنجال سیاسی منطقه حرکت آرام ولی مقتدری صورت می گیرد

که راز و اهداف بلند مدت آمریکا را آشکار می کند.

از آنجایی که این حرکت نامرئی و آرام است در میان ایرانی ها آشکار نیست.

همگان می دانند تحریم یک فاز بلند مدت است. می توان همانگونه که در لوای طبل

جنگ جورج بوش، هشت سال اهداف کنسرنها به رهبری آمریکا پیش رفت، در پشت

طبل تحریم ها نیز می توان اهداف را پیش برد.

این اهداف استراتژیک چیست؟

خامنه ایی در طی یک دیداری ارتباط تنگاتنگ سه کشور افغانستان تاجیکستان و

ایران را خواهان شد.

بسیار جالب است. این طرح آمریکاست که بسود ایران نیز خواهد بود.

افغانستان دارای منابع سرشار معدنی بویژه لیتیوم می باشد افغانستان از نظر

جغرافیایی در محاصره است.

یک تیر دو نشان. یکی شدن سه کشور پارسی زبان راه اقتصادی شوسه و بازرگانی

را برای غرب باز می کند و چین نیز همسایه ایران خواهد شد.

این طرح بسیار خوب است. همه از آن سود خواهند برد.

ولی آنچیزیکه مرا و همه ایرانیان را نگران می کند این است که چرا آمریکا این

ماموریت را به رژیم دموکراتیک آینده ایران واگذار نمی کند بلکه برعکس

به جمهوری اسلامی واگذار نموده است!!!؟

یک ماه پیشتر دیدار روئسای جمهور سه کشور نیز صورت گرفت.

ما خوب می دانیم که طیف راست جمهوری اسلامی بیشتر به آمریکا نزدیک تر است.

یکماه پس از زلزله بم خامنه ایی بطور مرموز به شرق ایران سفر کرد.

گویا دیداری در نزدیکی مرز پاکستان صورت گرفت. از آنجا نطفه ارتباط جناح

راست رژیم بسته شد. مدتی بعد محس رضایی در سایت پیشین خود نیز اشاراتی به

ارتباطات مرموز نمود.

آنچیزیکه باز سبب نگرانی ایرانیان می شود آنستکه در شرق و شمال شرقی

ایران امپراطوری ایران پیش می رود ولی در غرب برعکس و خلاف جهت

پیش میرود.

این تعویض مرا بیاد معاوضه بحرین با سه جزیره انداخت.

البته کردستان بزرگ هیچگاه ضد ما نخواهد بود حتی اگر یکپارچه شوند.

دنباله طرح در غرب ایران نیز طرحی است که از یکسو به اوضاع

آینده ترکیه مربوط میشود و از سوی دیگر بازگشایی راه انرژی منطقه به

آبهای آزاد جهان. شاید برای برخی ها هنوز هضم این جریانات سنگین باشد.

ولی این طرح جغرفیای سیاسی منطقه واقعیت دارد.

چینی ها هم ضدیتی با این طرح ندارند که همسایه ایران شوند.

استارت این طرح توسط سران رژيم آخوندی زده شده است.

همین امر سبب می شود که طرح سرنگونی جمهوری اسلامی از طرف غرب

جدی گرفته نشود. نه جنگ و نه تحریم. زیرا نتیجه هر دو ابزار طولانی

کردن عمر نظام جمهوری اسلامی را همراه خود دارد. هر دو ابزاری بودند

که بطور جدی پیاده نشده یا نمی شوند.

اگر خدای نکرده ایران با رژيم فعلی مامور اجرای این طرح باشد، که هم اپوزیسیون

وهم مردم ایران باید داندان به جگر بگذارند و برای مدتی آخوندها را نیز تحمل کنند.

این طرح شدنی است زیرا در برابر این طرح ما مردم پراکنده نایکپارچه و ناآگاه

داریم. هر وقت هم دیگ بخار به حد انفجار رسید یا از طریق نرم افزارهای غرب

یا از طریق سخت افزار های چینی و روسی سرکوب شدند.

از کار افتادن ماهواره در جنبش پیشین دوم خرداد هم درست مانند زیمنس و نوکیا

توانست شوک اصلی را بر پیکر جنبش سرنگونی بزند.

در هر صورت عدم هماهنگی و یکنواختی در صفوف ایرانیان اجرای طرح

غرب را که چین و روس نیز در آن سهیم هستند، به پیش خواهد برد.

اگر غیر از این بود آمریکا این طرح را به آخوندها محول نمی کرد.

جمهوری اسلامی برای آنها تضمین بهتری می دهد تا یک حکومت ملی

که آیا به غرب باج بدهد یا ندهد.

هنوز در غرب هستند که معتقدند تا زمانی که این گاو شیر می دهد باید دوشید.

همین طرح که بسیاری به آسانی از آن عبور می کنند یک قربانی نیز داد و

آن رییس جمهور آلمان بود. وقتی هانس کهولر پی برد که آلمانها در افغانستان

هزینه سنگینی پرداخت می کنند ولی چیزی عایدشان نمیشود سخن به اعتراض

گشود و این لب گشایی پایان عمر سیاسی اش را بهمراه داشت.

برای غرب بهتر است که طرح خود را با مردمی پیش ببرد که خود را یاور و

نزدیک هم احساس کنند.

نه فقر و نه بزه کاری جامعه در ورای تحریم سبب انقلاب نخواهد شد.

در پایتخت آرژانتین و برزیل روزانه جنایاتی صورت می گیرد که تهران در

مقابل آنها بهشت است. ولی می بینیم که اثری از انقلاب در آنجا دیده نمیشود.

زیرا وقتی جرم و جنایت و رشوه خواری در جامعه نهادینه شد و مردم تا

سطح پایین جامعه نیز بدان خو گرفتند دیگر شکل عادی بخود می گیرد.

جمهوری اسلامی نیز با آگاه بودن به این قضیه فحشا، خلاف ، اعتیاد،

صدها شکل از رانت خواری و جنایت را حتی با ارئه یارانه مواد مخدر

را در اختیار جوانان قرار داد تا بی تفاوتی در جامعه نهادینه شود.

ضربه جبران ناپذیری به جامعه ایران وارد شد و اثر خود را نیز گذاشت.

این جنایت را آخوندها به تنهایی نکردند. اربابان آنها در این جنایت سهیم

بودند. آنهایی که هشت سال جنگ را بخورد مردم دادند و فریاد زجه

زنان و کودکان برایشان کوچکترین اهمیتی نداشت جز به بهره های کلان

نفتی و فروش ابزار آلات جنگی اندیشه نمی کردند.

چه روزگار کثیفی شده است.

انسان می داند که زیر لوای دموکراسی و سازمانهای بین اللمللی غارت

میشود ولی در برابر آن ناتوان است.

در جنگ زرگری اتمی میان الـبرادئی و آخوندها، بازی بسیار جالبی بود که

در حد خودش نیز باز برای مافیای اسلامی زمان خرید.

پرسش اینجاست این خرید زمانها تا کجا باید ادامه یابد؟

و مهمتر از آن به چه بهایی باید ادامه یابد؟

زیرا حتی جمهوری اسلامی اگر با جنگ در ده سال پیش نابود می گشت،

اکنون ایران میلیاردها دلار جلو بود و تا کنون نیمی از ایران را اباد کرده بودیم.

دیگر کهریزک و ماجرای کشتار جوانان داشتیم.

درست است که ما معتقدیم که اگر مردم ریشه این نظام را بکنند بهتر است ولی به

شرطی که چوب لای چرخ نگذارند.

به ایران فشار می آورند و به محض گرفتن امتیاز باز با آخوندها لاس می زنند.

آخوندها را تحریم می کنند وقتی از آنها پرسیده می شود که هدف از تحریم

چیست می گویند که هدف عاقل شدن ایران و آمدن به پشت میز مذاکره است.

ما هم تحریم کره را دیدیم و هم تحریم عراق را.

البته تحریم یک کاربرد نظامی نیز دارد. تضعیف طرف مقابل تا جاییکه

توان نظامی و تدارکاتی ان به حد پایین برسد.

در پایان باز اشاره می کنم. امیدوارم مردم ایران این خلاء را پر کنند.

از آنجاییکه هیچکدام آنها مهیا نیست. آنچیزی که برایم مردم باقی می ماند

آنستکه آرزو کنند جمهوری اسلامی با جنگ نابود گردد بجای آنکه

غرب ماموریت جدید به آخوندها محول کند.

این طرح بــزرگ راه چه با جمهوری اسلامی و چه با حکومت دیگر در

ایران اجباری است.

بهترین راهکار همانا یک ایران عضو ناتو می باشد که بتواند کانون امنی برای

سرمایه های شرکتهای چند ملیتی باشد تا آنکه ثروت هنگفت آنی از طریق

آخوندها نثار شرکتهای غربی شود.

یک ایران اتـــمــی متحد غرب و عضو ناتو بمراتب بهتر از یک ایران ویران

و بدون اتم عضو ناتو می باشد.

پاینده ایران . زنده باد آزادی. ریشه کن باد جهل و خرافه

پیش بسوی یک ایرانی نیرومند و متحد غرب در بازارهای جهانی

نیک جعفرزاده 10 آگـِست 2010 برابر با 19 امرداد

لینک زیر نشانگر طرح بزرگ منطقه است

مقام معظم رهبری در دیدار با روسای‌جمهوری تاجیکستان و افغانستان:

ایران، تاجیکستان و افغانستان کشورهای خویشاوند هستند








آزادی و پيشرفت ايران از آرمانهای بلند ماست. همه با با هم برای ايرانی آزاد وپيشرفته يکی شويم. نيک جعفرزاده jnik@aol.com